English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5978 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It take one hour there and back. U رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sweep U رفت وبرگشت
The poison took effect after one hour. زهر پس از یکساعت اثر کرد اما حرفم در او اثر نداشت.
The ball hit the wall and bounced back. U توپ خورد به دیوار وبرگشت
shuttle hurdles U مسابقه دو امدادی یا رفت وبرگشت با مانع
buttonhook U نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
colledge U پرش از لبه خارجی و جلواسکیت با نیم چرخش وبرگشت
split jump U پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
walley U پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
toe walley U پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
salchow U پرش از لبه داخلی یک پا باچرخش کامل درهوا وبرگشت روی لبه خارجی پای دیگر
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
swivelled U گشتن
to poke a bout U ول گشتن
To loaf about . To loiter . U ول گشتن
strangle U ول گشتن
seach U گشتن
go about U گشتن
seeks U گشتن
seeking U گشتن
to knock about U ول گشتن
roaming U گشتن
swivel U گشتن
swivels U گشتن
to muck a bout U ول گشتن
to go about U گشتن
slosh U ول گشتن
sloshes U ول گشتن
seek U گشتن
puttering U ول گشتن
to fool about U ول گشتن
searched U گشتن
searches U گشتن
hang around U ول گشتن
searchingly U گشتن
roamed U گشتن
putters U ول گشتن
puttered U ول گشتن
putter U ول گشتن
sloshing U ول گشتن
search U گشتن
roam U گشتن
roams U گشتن
putter U مهمل گشتن
orbited U بدورمداری گشتن
orbits U بدورمداری گشتن
circumvolve U دور گشتن
turns U گشتن چرخیدن
turn U گشتن چرخیدن
circumambulate U بدورچیزی گشتن
grow U شدن گشتن
idled U ازاد گشتن
puttered U مهمل گشتن
orbit U بدورمداری گشتن
puttering U مهمل گشتن
to draw blank U گشتن وچیزی
idle U ازاد گشتن
to fish in troubled waters U پی بازاراشفته گشتن
idlest U ازاد گشتن
idles U ازاد گشتن
putters U مهمل گشتن
grows U شدن گشتن
fossick U خوب گشتن
trundle U گشتن چرخیدن
trundled U گشتن چرخیدن
trundles U گشتن چرخیدن
To look for a pretext ( an excuse ). U پی بهانه گشتن
trundling U گشتن چرخیدن
to wait one's leisure U پی فرصت گشتن
to rev up U تند گشتن
to turn round U دور گشتن
to prospect [for] U گشتن [بدنبال]
ranksack U خوب گشتن
to search for anything U پی چیزی گشتن
To adore (dote on) someone. U دورکسی گشتن
trolls U گشتن سراییدن
to look for anything U چیزی گشتن
to look for work U پی کار گشتن
trundl U غلتیدن گشتن
troll U گشتن سراییدن
to search U گشتن [جستجو کردن]
prowl U درپی شکار گشتن
gropes U در تاریکی پی چیزی گشتن
rolls U غلت خوردن گشتن
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
prowling U درپی شکار گشتن
prowls U درپی شکار گشتن
encircling U دورچیزی گشتن دربرداشتن
grope U در تاریکی پی چیزی گشتن
groping U در تاریکی پی چیزی گشتن
groped U در تاریکی پی چیزی گشتن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
encircle U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles U دورچیزی گشتن دربرداشتن
to grope for anything U درتاریکی پی چیزی گشتن
orb U بدور چیزی گشتن
orbs U بدور چیزی گشتن
go U گشتن رواج داشتن
goes U گشتن رواج داشتن
roll U غلت خوردن گشتن
prowled U درپی شکار گشتن
rolled U غلت خوردن گشتن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
scrounge around <idiom> U درپی چیزی گشتن
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
to hang about U گشتن معطل شدن
hang about U گشتن پرسه زدن
grabble U با دست پی چیزی گشتن
slue U بدور محورثابتی گشتن
rev U تند گشتن دور برداشتن
rummaging U بهم زدن خوب گشتن
rummages U بهم زدن خوب گشتن
rummaged U بهم زدن خوب گشتن
rummage U بهم زدن خوب گشتن
foraging U پی علف گشتن کاوش کردن
forages U پی علف گشتن کاوش کردن
pivot U روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted U روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivots U روی پاشنه گشتن چرخیدن
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
revs U تند گشتن دور برداشتن
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
revved U تند گشتن دور برداشتن
foraged U پی علف گشتن کاوش کردن
forage U پی علف گشتن کاوش کردن
revving U تند گشتن دور برداشتن
orb U بدور مدار معینی گشتن
rotates U دور محور خود گشتن
rotated U دور محور خود گشتن
sinecures U وفیفه گرفتن وول گشتن
sinecure U وفیفه گرفتن وول گشتن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
rotate U دور محور خود گشتن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
circuits U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuit U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to seek a position U جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
to grabble for anything U چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
A tale never loses in the telling . <proverb> U یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
snoops U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoop U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
recede U پس رفتن
filching U کش رفتن
filches U کش رفتن
filched U کش رفتن
filch U کش رفتن
receding U پس رفتن
regress U پس رفتن
recedes U پس رفتن
sink U ته رفتن
receded U پس رفتن
sinks U ته رفتن
retrograde U پس رفتن
gangs U رفتن
admitting U رفتن
admits U رفتن
to make ones getaway U در رفتن
regressed U پس رفتن
to get away U رفتن
retracts U تو رفتن
to get one's monkey up U از جا در رفتن
retracted U تو رفتن
to pair off U رفتن
twiddling U ور رفتن
twiddles U ور رفتن
twiddled U ور رفتن
twiddle U ور رفتن
meddles U ور رفتن
Recent search history Forum search
1لطفا بیاین دنبالمون
1اصطلاح برای با خط یازده چی هست؟
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1Soar
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1 رفتن به خانه
0دنبال کسی رفتن
1سکس با دوست پسر بعد از رفتن شوهر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com